مهاجرت
چمدانهایمان را نبستیم برای سفر؛ چمدانها را بستند به جای ما. دستهایی که باید در آغوش میگرفتند، دستهایی را رها کردند؛ خانههایی که باید پناه میدادند، دیوارهایی شدند که ما را بیرون گذاشتند. مهاجرتِ اجباری، چونان زخمیست که نه تنها پوست و گوشت را میپارَد، که هویت را، حرمت را، حق بودن را نشانه میگیرد. و اینجاست که نامی میآید بزرگتر از ما: حقوقِ بشر —
