
حذف خشونت علیه زنان در ایران درگرو تلاش آنها برای آزادی و برابری است، زیرا این راه تنها مسیر به سوی جامعهای سالم، آزاد و عادلانه برای همه مردم ایران است
کانون حقوق بشر ایران، سهشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۴ – خشونت علیه زنان یکی از پایدارترین نقضهای حقوق بشر در جهان است و ریشههایی تاریخی، فرهنگی و سیاسی دارد. با وجود تغییر برخی از اشکال آن، ساختارهای تبعیضآمیز که این خشونت را بازتولید میکنند همچنان فعالاند. تلاشهای جنبشهای زنان و نهادهای اجتماعی نقش مهمی در کاهش آن داشته است و روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان فرصتی برای بازنگری و اقدام دوباره فراهم میکند.
نقش آگاهی و تحول اجتماعی
ارتقای آگاهی عمومی و رشد جامعه مدنی از مهمترین عوامل کاهش خشونت جنسیتی است. گسترش آموزش، رسانههای مستقل و سیاستهای حمایتی میتواند زمینهی کاهش تبعیض و خشونت را فراهم کند.
خشونت علیه زنان در مقیاس جهانی
نوع و شدت خشونت علیه زنان در کشورهای مختلف متفاوت است. در نظامهای اقتدارگرا و مبتنی بر تبعیض، از جمله ایران، خشونت علیه زنان غالباً در سطحی گسترده و نهادی بروز میکند و نیاز به توجه و اقدام جهانی را برجسته میسازد.
دستههای اصلی خشونت
۱. خشونت حکومتی
این نوع خشونت زمانی رخ میدهد که قوانین و نهادهای رسمی زنان را محدود، سرکوب یا تحقیر میکنند. توجیهات مذهبی و اخلاقی اغلب پوششی برای اهداف سیاسی و کنترل اجتماعی هستند.
این سه خواهر (پاتریا، مینروا، و ماریا ترزا میرابال) که علیه دیکتاتوری رافائل تروخیلو مبارزه میکردند، در 25 نوامبر سال 1960 به طرز وحشیانهای به قتل رسیدند. آنها به نمادی از شجاعت و مقاومت در برابر ظلم تبدیل شدند و داستان زندگی و مرگشان تأثیر عمیقی بر مردم جهان گذاشت.
در سال 1999، سازمان ملل متحد این روز را بهطور رسمی بهعنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان معرفی کرد تا نهتنها یاد و خاطره این زنان شجاع گرامی داشته شود، بلکه جامعه جهانی را به اقدامی هماهنگ برای کاهش و ریشهکن کردن خشونت علیه زنان تشویق کند.
آمارهای تکاندهنده از فاجعه خشونت علیه زنان در سراسر جهان
گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد خشونت علیه زنان یکی از گستردهترین و مداومترین نقضهای حقوق بشر است. بیش از ۷۰ درصد زنان دستکم یکبار نوعی از خشونت را تجربه کردهاند؛ هرچند به دلیل ترس، شرم یا بیاعتمادی به نظام قضایی بسیاری از موارد گزارش نمیشود.

در سال گذشته حدود ۸۵ هزار زن و دختر به قتل عمد رسیدهاند؛ یعنی روزانه ۱۴۰ نفر یا یک قتل در هر ده دقیقه. یکسوم زنان جهان نیز خشونت را تجربه کردهاند.
در اروپا ۴۳ درصد زنان قربانی خشونت بودهاند و در افغانستان ۹۰ درصد زنان دستکم یکبار مورد تعرض قرار گرفتهاند. در سال ۲۰۲۳ بیشترین آمار زنکشی مربوط به آفریقا (۲۱٬۷۰۰ مورد) و سپس آسیا (۱۸٬۵۰۰)، آمریکا (۸٬۳۰۰)، اروپا (۲٬۳۰۰) و اقیانوسیه (۳۰۰) بوده است.
بخش زیادی از این خشونتها در خانه رخ میدهد؛ جایی که باید امنترین محیط باشد. سازمان ملل تأکید میکند خانه همچنان خطرناکترین مکان برای زنان و دختران است.
این دادهها بر نیاز فوری به سیاستگذاری کارآمد، حمایت از بازماندگان، آموزش عمومی و اقدام هماهنگ جهانی برای مقابله با خشونت مبتنی بر جنسیت تأکید دارد.
- اعدام ۸ زندانی در قم، اهواز، سمنان، تبریز، تایباد، بندرعباس و یاسوج
- خودکشی علی دارابی در زندان فشافویه پس از فشارهای روحی و بلاتکلیفی قضایی

تاریخچه خشونت علیه زنان در ایران پس از انقلاب
بعد از انقلاب ۱۳۵۷، زنان در ایران با خشونت و محدودیتهای زیادی روبهرو شدند. حکومت جدید قوانینی گذاشت که آزادی زنان را محدود کرد، مثل اجباری کردن حجاب و شعار “یا روسری یا توسری”. در دهه ۱۳۶۰، زنان فعال سیاسی بارها بازداشت، شکنجه و حتی اعدام شدند. این اقدامات باعث ترس و سرکوب گسترده زنان شد و حضور آنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی را به شدت کاهش داد.
محدودیتهای اجتماعی نمودی از خشونت علیه زنان
در جامعه هم زنان محدودیتهای زیادی داشتند. آنها اجازه نداشتند به استادیومها بروند، در بعضی مشاغل و رشتههای دانشگاهی کار کنند و تحت قوانین تبعیضآمیز نهادهایی مثل “گشت ارشاد” و “حجاببان” قرار گرفتند. حوادثی مثل اسیدپاشی و قتلهای زنجیرهای هم نشان میدهد که خشونت اجتماعی علیه زنان وجود دارد و گاهی این خشونت توسط افرادی انجام میشود که به نوعی با نهادهای حکومتی در ارتباط هستند. این شرایط باعث شد زنان بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و عمومی محروم شوند و اعتماد به سیستم قضایی و حمایتی کشور کاهش یابد.

خشونت علیه زنان در درون خانه
در خانه هم زنان آسیبپذیر بودند. قوانین مدنی مردان را رئیس خانواده میدانست و به آنها اجازه میداد حتی به خشونت یا قتل دست بزنند، چیزی که زنان را در برابر خشونت بیشتر آسیبپذیر میکرد. ازدواجهای اجباری دختران کمسن با مردان مسن، و نبود حمایت قانونی برای زنانی که مورد خشونت خانگی قرار میگرفتند، نمونههایی از این وضعیت است.
قوانین نابرابر مثل سنگسار، ارث کمتر برای زنان و محدودیت در مشاغل مهم باعث میشد زنان کنترل شده و تحت خشونت باشند. در محیط کار و اقتصاد هم زنان کمتر فرصت داشتند و حقوق کمتری میگرفتند. محدودیتهای اقتصادی زنان باعث میشد آنها بیشتر به خانواده وابسته باشند و امکان مقابله با خشونت خانگی یا اجتماعی را نداشته باشند. به علاوه، محرومیت از مشاغل کلیدی و موقعیتهای رهبری، توانایی زنان برای تأثیرگذاری در جامعه را کاهش میداد.
رسانهها هم به زنان خشونت دیده کمک نکردند و گاهی آنها را سرزنش میکردند، که نوعی خشونت روانی است. پوشش رسانهای منفی درباره زنان قربانی باعث شد جامعه زنان را مسئول مشکلات خود بداند و فشار اجتماعی بیشتری بر آنها وارد شود.

شرایط زندانهای زنان در ایران
بر اساس گزارشهای مختلف، خشونت علیه زنان در زندانها با شدت بیشتری ادامه دارد. وضعیت زندانهای زنان در ایران با استانداردهای اولیه انسانی فاصله زیادی دارد. در بند زنان معمولاً چند اتاق وجود دارد و فقط یکی از آنها به زندانیان سیاسی یا مالی اختصاص داده میشود. با این حال، همه زندانیان در شرایط سخت، ناامن و دور از معیارهای مناسب زندگی میکنند.
یکی از مشکلات اصلی، ازدحام بیش از حد است. در بعضی اتاقها تعداد زندانیان دو برابر ظرفیت معمول است. کمبود تخت باعث شده بسیاری از زندانیان مجبور به «کفخوابی» شوند. تهویه ضعیف، کمبود فضا و سختی دسترسی به سرویسهای بهداشتی مشکلات را بدتر میکند. این شرایط باعث شیوع سریع بیماریهای پوستی و تنفسی میشود.

فشار روانی بر زندانیان زن
محدود بودن زمان هواخوری و لغو ناگهانی آن نیز فشار روانی زیادی بر زندانیان وارد میکند. علاوه بر این، زندانیان زن با کمبود جدی کتاب، امکانات آموزشی و محصولات فرهنگی روبهرو هستند و بسیاری از کتابها در کتابخانه زندان سانسور شدهاند.
یکی از نگرانیهای مهم، وضعیت نامناسب خدمات درمانی است. بسیاری از زندانیان گفتهاند که اعزام به مراکز درمانی بهموقع انجام نمیشود و مشکلات پزشکی جدی نادیده گرفته میشود. کمبود دارو و بیتوجهی به وضعیت جسمی زندانیان سلامت آنها را به خطر میاندازد.
مشکلات دیگری مانند غذای بیکیفیت، کمبود مواد بهداشتی، شیوع شپش و قارچ پوستی و حتی فساد اداری نیز گزارش شده است. این شرایط نشان میدهد که زنان زندانی در محیطی خستهکننده، غیربهداشتی و تهدیدکننده سلامت نگهداری میشوند. رسیدگی فوری نهادهای نظارتی و سازمانهای حقوق بشری برای بهبود این وضعیت ضروری است.

دست کم ۴۴ اعدام زنان در سال ۱۴۰۴
از ابتدای سال ۱۴۰۴، بنا به آمار منتشر شده توسط کانون حقوق بشر ایران، دستکم ۴۴ زن در ایران اعدام شدهاند آماری که نشاندهنده تداوم موج سرکوب و خشونتجویی در برابر زنان است. این رقم نگرانکننده بیانگر آن است که اعدام زنان تنها محدود به جرایم خاص نیست، بلکه تبدیل به ابزاری برای فشار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شده است. بهویژه در زمینههایی مانند اتهامات مربوط به مواد مخدر یا قتل، بسیاری از این زنان با چالشهایی مثل فقر، خشونت خانگی یا ازدواج در سنین پایین مواجه بودهاند. این شرایط ضرورت توجه جدی جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری را برای محکومیت این رویه و حمایت از حقوق زنان در ایران بیشتر از همیشه بهنمایش میگذارد.
وضعیت زنان زندانی سیاسی در ایران
زنان زندانی سیاسی در ایران در شرایطی نگهداری میشوند که با استانداردهای انسانی و حقوقی فاصله زیادی دارد و اغلب با فشارهای روانی و تهدیدهای امنیتی مواجه هستند. این زندانیان در بندهای پرجمعیت، فاقد امکانات پایه و بدون تفکیک از زندانیان غیرسیاسی زندگی میکنند و در معرض خشونت و بیتوجهی مستمر قرار دارند.

ازدحام زندانها باعث شده بسیاری از زندانیان روی زمین بخوابند و با کمبود تخت، محدودیت تنفس و دسترسی ناکافی به بهداشت روبهرو شوند. محیط مرطوب، تهویه ضعیف و کمبود مواد شوینده باعث شیوع بیماریهای پوستی و عفونی و افزایش ریسک بیماریهای تنفسی میشود. این شرایط موجب ضعف جسمانی و کاهش توانایی مقابله با استرس برای زندانیان میگردد.
دسترسی به منابع فرهنگی و آموزشی محدود و ارتباط با خانواده و بیرون زندان تحت کنترل شدید است و به عنوان ابزار فشار روانی و محدود کردن استقلال فکری به کار میرود. محرومیت از آموزش و فعالیتهای فرهنگی باعث احساس انزوا و کاهش انگیزه فردی میشود.
فقدان رسیدگی پزشکی مناسب، تأخیر در درمان و بیتوجهی به بیماریهای مزمن و مشکلات جدی جسمی بزرگترین تهدید برای سلامت و زندگی زنان زندانی است و نگرانیهای حقوق بشری فراوانی ایجاد کرده است.
مرگ سمیه رشیدی در زندان قرچک ورامین نمونهای دردناک از پیامدهای محرومیت پزشکی است؛ او بارها از درد شدید شکایت کرد، اما معاینه تخصصی صورت نگرفت و انتقال به بیمارستان انجام نشد. این حادثه هشدار دهنده نشان میدهد که بیماری در زندان یک تهدید مداوم، جدی و بالقوه مرگآور است و نیاز فوری به اصلاحات اساسی دارد.

راه پیشروی زنان ایران برای رسیدن به برابری و حذف خشونت
زنان ایران در چهل سال گذشته همواره در برابر تبعیض و محدودیتها مقاومت کردهاند. آنها نشان دادهاند که مصمم و قوی هستند و برای رسیدن به آزادی و برابری تلاش میکنند. از زمان آغاز جمهوری اسلامی، زنان در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حضور فعال داشتهاند و نشان دادهاند که میتوانند جامعهای عادلانه و بدون خشونت بسازند.
زنان ایران حق دارند که در همه جنبههای زندگی خود، از جمله تحصیل، کار و تصمیمگیریهای اجتماعی، برابر با مردان باشند. هیچ قانونی نباید آنها را به موقعیتهای ضعیف یا تحقیرآمیز محدود کند. وقتی زنان بتوانند آزادانه در سیاست و اقتصاد شرکت کنند، کشور میتواند به آیندهای عادلانهتر و آزادتر حرکت کند.
تاریخچه مبارزات زنان ایران از دوران قاجار تا امروز نشان میدهد که آنها هرگز از تلاش برای حقوق خود دست نکشیدهاند. اکنون که کشور با مشکلات سیاسی و اجتماعی روبرو است، حضور زنان در صف اول اعتراضات و حرکتهای اجتماعی مهمتر از همیشه است. صدای زنان باید شنیده شود، زیرا تنها با اتحاد و مبارزه جمعی میتوان به پایان دادن به ظلم و استبداد امید داشت.
آیندهای که در آن زنان در کنار مردان در تصمیمگیریها و قدرت شرکت کنند، فقط با ادامه مبارزه فعالانه آنها ممکن است. حذف خشونت علیه زنان در ایران درگرو تلاش آنها برای آزادی و برابری است، زیرا این راه تنها مسیر به سوی جامعهای سالم، آزاد و عادلانه برای همه مردم ایران است.
